ماشین به سمت بالا بالاهادر حرکت بود که گفتم: _کجا میریم؟ بدون اینکه نگاهم کنه جواب داد: _میخوام از همین امروز با همه چی…
رمان دزد بوسه پارت پانزده
بر روی کاری که انجام می دادم تمرکز کرده بودم،- لباسها را خراب می کردم و کراوات هایی که ارزش هر کدامشان چند ده هزار…
رمان دزد بوسه پارت چهارده
فصل پنجم فرانچسکا صبح روز بعد ، من شکلات های مارک گودیوا را در سطل آشغال آشپخانه، جایی که امیدوار بودم ولف…
رمان دلبر استاد پارت سه
هیلدا کنار 206 سفید رنگ باباش وایساده بود که همراه حامی رفتیم کنارش. با دیدن ما یه کمی نگاهش جون گرفت که با ذوق…
رمان خیس مثل باران
رمان جدید و بسیار زیبای خیس مثل باران ژانر:عاشقانه نویسنده:ریحانه محمود برای خواندن رمان به سایت دل رمان مراجعه کنید… …
رمان دلبر استاد پارت دو
با شنیدن صدای قدمام بابا سرش و از زیر لحاف بیرون آورد و تک چشمی نگاهم کرد: _اومدی؟ این دیالوگ تکراری هرروز ما بود…
رمان دزد بوسه پارت سیزده
صدایش از شدت احساساتش لبریز از خستگی بود، دستان لرزانم را به سمت صورتش دراز کردم و برای اولین بار گونه هایش را لمس نمودم…
رمان پرستار شیطان من پارت سی و یک
همون شوهر مریلا خانم بود جوری داد زد که انگار به موهومات یا طلا وجواهرشون دست زدم دستپاچه سریع از جام بلند شدم وگفتم -من…
رمان دزد بوسه پارت دوازده
پذیرش بی قید و شرط و کامل شرایط در آن موج می زد. هر دوی آنها در اوایل بیست سالگیشان بودند. هردویشان زیبا، مجرد…
رمان دلبر استاد پارت یک
بازم این حراست دانشگاه دیواری کوتاه تر از من پیدا نکرد و بین این همه آدم مطابق همیشه من و گیر انداخت و حالا…