-اون وقت برای چی!!؟ سرش رو بیشتر پایین انداخت.. -خوب راستش من این چند روزه.. به شما.. یعنی من… نیشخندی به طرز حرف زدنش زدم..…
رمان مهر اوه/پارت سیو یک
منم توی دلم نیشخندی زدم داغ امشب رو به دلت می گذاشتم.. نمی تونستم بذارم هر کار می خواد بکنه.. می تونستم با کشتن خودم…
رمان مهر اوه/پارت سی
نگاهی به گوشیم انداختم.. شماره ی غریبه داشت زنگ می زد نمی دونم کی بود. چشم هام روروی هم فشار دادم. تا حالا هیچ شماره…
رمان دلبر استاد/پایان فصل اول
اروزهای آخر بار داریم بود. کم خودم مشکل داشتم هیلداهم دیوونم کرده بود و چند ثانیه یه بار زنگ میزد که برات عکس فرستادم ببین…